دولتهای اهل حق در امروز و آینده نیز از گزند این بلوا و به تعبیری امتحانات که به غربال امت میرسد بی نصیب نخواهند بود. در همین زمینه و با محوریت بررسی تاریخی «فتنه و فتنه اندوزان» با دکتر محمد حسین رجبی دوانی به گفت و گو نشستهایم.
آیا فتنه و دشمنی را باید مختص حکومتهایی خاص دانست؟ آیا میتوان در میانه فتنه به دستهای که خطر بیشتری دارند اشاره کرد؟
با دست و پایی که بنده در تاریخ زده ام به این نتیجه رسیدهام هرگاه جبهه حق برای نجات و سعادت بشریت به قدرت رسیده است در برابرش دشمنانی قد علم کردهاند تا نگذارند این جبهه به اهداف خود برسد و بشریت را نجات دهد. از دیرباز که نگاه میکنیم پیامبران الهی و بهخصوص رسولانی که به قدرت رسیدهاند با چنین مشکلاتی مواجه بودهاند. به نظر من دشمنی برای هر حاکمیتی که دم از حقیقت میزند پدید میآید، ولی باید دانست بدترین و خطرناکترین دشمنان در میان دستههای مختلفی که وجود دارند منافقان هستند. منافقان افرادیاند که در سلک جبهه حق حضور دارند و از خود آنها شناخته میشوند. ولی در دل به مبارزه و مخالفت برخاستند و از موقعیتهای مناسب بهرهبرداری میکنند تا ضربات کاری بر جبهه حق وارد کنند. در زمان رسول اکرم(ص) قریش که یک دشمن برتر اصلی و تهدید کننده بزرگ است هم از نظر مکانی از مسلمانان جدا هستند و هم مشرک و بتپرست هستند که کاملاً متفاوت از مسلمانان میشوند. یهودیان نیز به همین شکل هستند و در مدینه قاطی با مسلمانان نیستند. قلعههای یهود از مناطق عربها و مسلمانان جداست و آیین و حتی ظاهرشان هم مقداری با مسلمانان متفاوت بود. در مورد قبایل مشرک دیر هم باید گفت پراکنده در صحرای نجد و حجاز بودند. اما منافقان داخل خود مسلمانان هستند. اینها با پیغمبر(ص) حشر و نشر دارند، پشت سر حضرت نماز میخوانند و حتی در جهادها هم حضور دارند و دنبال فرصت میگردند که لطمه وارد کنند. چرا؟ چون مسیر پیامبر(ص) صحیح، راست و مستقیم است. اگر مسیر پیغمبر(ص) یک انحرافی داشت ما جریان نفاق را در برابر حضرت رسول(ص) نمیدیدیم.
این جریان نفاق معمولاً در چه موقعیتهایی پدید میآید؟
در واقع برداشت بنده این است که منافق و جریان نفاق در زمانی پدید میآید که حاکمیت حق به قدرت رسیده و این قدرت یافتن موقعیتهای سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی که یک فرد یا جریان داشتهاند را به خطر انداخته و موقعیت این افراد متزلزل شده است. شناخت منافق، بصیرت میخواهد؛ چرا که او فتنه میکند. فتنه در آمیختن حق و باطل با یکدیگر است و شناخت حق از باطل سخت است؛ چون هر دو آنها در جبهه حق هستند و ظاهر و اعتقادات منافق با بقیه هیچ فرقی ندارد، حتی مواضعی هم که میگیرند روی یک مبانی درستی است. اما بنا بر فرمایش امیرالمؤمنین(ع) «کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» مبانی منافق درست است اما نیت و مقصود چیز دیگری است. بنابراین میبینیم پیامبر اسلام(ص) از وقتی قدرت در مدینه تشکیل داد، جریان نفاق وجود دارد. حضرت رسول(ص) یهودیان را قلع و قمع کردند. مشرکان هم که بزرگترین آنها قریش بود، نهایت در سال هشتم مقهور اسلام شد و تمام شد. ولی جریان نفاق تا روز آخر عمر پیغمبر(ص) ادامه داشت و به فتنه انگیزی خود ادامه میداد.
تحلیل حضرتعالی از نقش و اثرگذاری نخبگان و خواص در حوادث و فتنههای مشابه تاریخی چیست؟
نخبگان و خواص جامعه کسانی هستند که به اعتبار موقعیت اجتماعیشان در افکار عمومی تأثیرگذار هستند. به تعبیر دیگر به افکار عمومی خط میدهند. این موضوع در هر جامعهای بسته به نوع نگرش و فرهنگ خود دارد. اما اینکه آنها چگونه عمل کنند و مردم چگونه باشند بستگی به بصیرت مردم دارد. چیزی که زمان ما بود و زمان امیرالمؤمنین(ع) نبود وجود همین مسئله است. امیرالمؤمنین(ع) برخلاف مسئولان ما در این چند دهه بودند. در این چند دهه مسئولان ما هیچوقت عدالت اجتماعی را در مقام عمل به مردم نچشاندهاند جز در دهه اول انقلاب که کمبودهایی بود و برای همه یکسان بود، اما بی عدالتی و تبعیض همینطور ادامه داشته و دارد. امیرالمؤمنین(ع) آمد و بیعدالتی را از بین برد. از حلقوم رانتخواران حق مردم را بیرون کشید و در بدنه جامعه تزریق کرد و همه هم این موضوع را دیدند. منتها به جای اینکه ممنون حضرت(ع) باشند نگاهشان به آن نخبگانشان بود که زخم خورده سیاستهای حضرت(ع) بودند. چون آن خواص دشمن حضرت امیر(ع) بودند مردم هم حضرت(ع) را یاری نمیکردند. در حالیکه در زمان حال با وجود کمکاریهای برخی از دستاندرکاران نظام ولی عموم مردم پای نظام ایستادهاند.
آنچه اکنون به نام سلبریتی میشناسیم در بستر تاریخی دارای موارد مشابهی بوده؟
سلبریتی به این معنایی که امروزه ما در کشورمان داریم، تأسف بار است. در همه جای دنیا سلبریتیهای ورزشی و سینمایی در قبضه دولتها هستند. هالیوود مگر میتواند غیر از خواست کاخ سفید فیلم بسازد؟! ابداً چنین جرئتی ندارند! در کشور ماست که به این افراد میدان داده شده است. بعضی از آن ها هر غلطی میخواهند میکنند، هر توهین و تهمتی که میخواهند نسبت به نظام روا میدارند و هیچ کسی هم با آن ها کاری ندارد.
جریان فتنه در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه شکل گرفت؟
باید گفت جریان نفاق در زمان امام علی(ع) به طور عجیبی با جریان فتنه ۸۸ ما تطبیق دارد. کسانی که خودشان یاران دیروز امیرالمؤمنین(ع) و جبهه حق و از اولین بیعتکنندگان با حضرت(ع) بودند، به نخستین بیعت شکنان با حضرت(ع) تبدیل شدند. دلیل این موضوع چه بود؟ علت آن به این برمیگشت که این افراد موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میخواستند و حضرت به آنها چنین موقعیتهایی نداد. این افراد فکر کردند اگر زود با حضرت(ع) بیعت کنند امیرالمؤمنین(ع) سریع پستهای درجه یک و موقعیت ممتاز اقتصادی به آن ها میدهد. ولی حضرت علی(ع) این کار را نکرد و میدانست این افراد صلاحیت چنین پستهایی را داشتهاند اما آن صلاحیت را از دست داده و عوض شدهاند. به صراحت در تاریخ آمده است که اینها امتیازات مادی میخواستند و به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند چرا حق ما را از بیتالمال نمیدهی؟! با اینکه این افراد از اول کسانی بودند که بیعت کرده بودند، اما از آنجا که آنچه را از امتیازات مادی و پست و مقام میخواستند نتوانستند از امیرالمؤمنین(ع) بگیرند نفاق پیشه کردند و حاضر شدند هر دروغی را به کار ببرند تا به حضرت امیر(ع) ضربه بزنند. بعد از آن هم مدعی بشوند که امام علی(ع) از مسیر پیغمبر(ص) و اسلام اصیل خارج شده است. در جنگ سخت در هر فضایی که حضرت علی(ع) حضور داشتند، پیروز مطلق بودند اما در جنگ نرم امیرالمؤمنین(ع) را مغلوب کردند. فضاسازی رسانهای عجیب، جوسازیهای گسترده و تبلیغات عظیم سبب شد حضرت علی(ع) واقعاً ضربه و لطمههای جبرانناپذیری بخورند. چرا که در جنگ روانی و نرم دروغ و فریب دادن است که کار را پیش میبرد و ساحت امیرالمؤمنین(ع) از این موضوعات منزه و پاک است که مثل آنان عمل کنند. بنابراین اینجاست که حکومت حق ضربه میخورد. انقلاب عظیم اسلامی ما با تلاشهای گسترده و خستگی ناپذیر حضرت امام(ره) بهخصوص از سال ۱۳۴۲ و پس از تبعید از نجف، کار دعوت امام خمینی(ره) و مقابله با رژیم طاغوت پا گرفت. امام(ره) با آن دم مسیحاییشان و البته به میدان آمدن مردمی که ۱۵ سال بود ایشان را ندیده بودند و جوانانی که پس از تبعید امام(ره) تازه به دنیا آمدند، انقلاب را پیروز کردند. در سال ۱۳۸۸ عده ای فرصتی پیدا کردند تا به بهانه انتخابات به اصل ولایت که با آن زاویه پیدا کرده بودند، ضربه بزنند آن هم کسانی که بعضاً همزیستی، رفاقت و دوستی با رهبر انقلاب داشتند!
لازمه خروج از یک چنین بحرانها و فتنههایی چیست؟
مهمترین مورد در این رابطه که رهبری هم به آن اشاره کردند و ما هنوز به درستی روی آن کار نکرده ایم، بحث بصیرت داشتن است. بصیرت داشتن یعنی داشتن یک هوشمندی که به آدم قدرت تحلیل میدهد. بصیرت و داشتن آن قوت و قدرت تشخیص مشکل است و به سواد و اینگونه موارد هم ربطی ندارد! ممکن است یک آیت الله العظمی یا استاد برجسته و نخبه دانشگاه فاقد بصیرت باشد. نکته مهم این است که برای مثال در سال ۸۸ توده مردم ما توانستند بصیرت خودشان را نشان دهند. شاید قدرت تحلیل مسائل را نداشتند اما شاخصی را که انتخاب کردند درست بود و همه چیز را با محور ولایت سنجیدند. مردم گفتند هرکس با ولایت همراه است ما او را قبول داریم و هر کس که با ولایت زاویه گرفته است، ولو فرزند شهید، آیتالله یا نخستوزیر دوران امام(ره) باشد، ما از او جدا خواهیم بود. در حقیقت مردم در این ماجرا فریب نخوردند و این موضوع نشان میدهد تودههای مردم نسبت به خیلی از خواص بهتر هستند. در حقیقت خواص ما باید بیایند موضعگیری درست را از این تودههای بصیر و آگاه یاد بگیرند.
خبرنگار: نوید سرادار|
نظر شما